نه جلو نیا، دست رو دلم نذار
خاطرات تلخم و دوباره یادم نیار
نه برو عقب، نزدیک نشو به من
هیچی نگو برو دم از وفا نزن
برو دیگه اینجا نمون، اسم منم دیگه نیار
دل مگه اسباب بازیه، دست رو دل خونم نذار
ترجیه میدم تو تنهایی سر بکنم تا بمیرم
تا این که با یه آدم بی معرفت خو بگیرم
از هیشکی خیری ندیدم هیشکی با من رو راست نبود
نبود رفیق واقعی زیر این سقف کبود
برو تو هم تنهام بذار تنها باشم راحت ترم
عمرتو هی تلف نکن من یه شب بی سحرم
اول و آخر که میری گلم به پای من نشین
با دل من بازی نکن بسه برو فقط همین....
نظرات شما عزیزان:
فاطمه
ساعت19:36---14 دی 1390
|